بیست سال قبل بود که میتوانستم شامگاهان همراه با خانوادهها، زوجهای عاشق و جوانان در رودخانه زایندهرود در اصفهان، در ۵۰۰ کیلومتری جنوب تهران، انعکاس پل چراغان در زاینده رود را به تماشا بنشینم. اما امروز این رودخانه به دلیل بارندگی کم و همچنان بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی، تقریبا تمام سال خشکیده است. دهاقین زیادی به دلیل خشکی و عدم وجود منابع آبی کافی برای آبیاری مزارعشان، به ترک منطقه روی آوردهاند.
در اعتراض به ناتوانی دولت در مدیریت آب، ۱۸ تن از نمایندگان استان اصفهان در مجلس، در سال ۲۰۱۸ استعفا کردند. در استعفانامه این نمایندگان مجلس آمده است:«در صورتی که حداقل نتوانیم حق مردم استان و جمعیت چندین میلیونی را برای تامین آب شرب آنها از طریق این دولت تأمین نماییم، دلیلی برای حضور در مسئولیت نمایندگی نمیبینیم.»
مثال دیگر از خشکی شدید رودخانهها و دریاچهها، کاهش تدریجی آب دریاچه ارومیه است. این دریاچه در شمال غرب ایران که وسعت آن زمانی بیش از ۵۲ کیلومتر مربع بود، به یک پنجم کاهش یافته است.
در سال ۲۰۱۱ در این منطقه فعالان محیط زیست علیه خشک شدن و نمکی شدن ذخایر زیستکره این منطقه تظاهرات کردند.
دریاچه ارومیه در سال ۱۹۷۶ توسط یونسکو به عنوان اندوخته طبيعی جهان به ثبت رسيده است.
تغییرات اقلیم، مدیریت نادرست بر منابع آبی مانند ساخت تعداد زیاد سد بر ۱۳ رودخانهیی که منبع آبی این دریاچه بودند و همچنان حفاری چاهها به صورت غیرقانونی از دلایل اصلی خشک شدن این دریاچه بوده است. ایران طبق آمارها بیش از ۳۵۰ هزار چاه حفر شده غیرقانونی دارد.
در مقابل این خشکیها اما امسال و در ایام عید نوروز ۲۳ استان از ۳۱ استان ایران، سیلابهای سهمگینی را شاهد بود که نظیر آن در ۵۰ سال گذشته اتفاق نیافتاده بودند. این سیلابها ۱۹۰۰ دهکده و شهر را متضرر نمودند. ۱۵ روز باران پی در پی، باعث بالا رفتن چند متری سطح گردید و ساکنان مناطبق سیل زده برای نجاتشان بر پشت بامها پناه برده بودند. این سیلابها در سراسر ایران جان بیش از ۷۰ تن را گرفت.
در این وضعیت بحرانی، بین طرفداران محیط زیست، دولت و نیروهای سپاه پاسداران، مبارزه سیاسی و تقصیراندازی و اتهامگری علیه یکدیگر جریان دارد. نیروهای سپاه پاسداران که بخش بزرگی از اقتصاد ایران را کنترول میکنند، متهم به ساخت و ساز بدون کنترول و همچنان عدم مدیریت درست منابع آبی هستند.
مشکل بزرگ دیگر محیط زیستی ایران، جنگلزدایی گسترده در این کشور میباشد. ۵۰ سال قبل، ایران دارای ۵۰ میلیون هکتار جنگل بود که این جنگلها از ۶۰ سال بدین سو تحت مالکیت دولت بودند. اما امروز از این جنگلها فقط ۱۲ میلیون هکتار باقی مانده است. نابودی جنگلها برای ساختمان سازی و ساخت و ساز ویلاهای لوکس و یا هم برای کارخانه سمنت کنار دریای خزر در استان شمالی مازندران از نمونههای بارز جنگل زدایی در ایران است. طبق گزارش فاینشنال تریبون، این کارخانه سمنت، ۱۶۰ هکتار جنگل چیزی برابر با ۲۲۴ زمین فوتبال را نابود کرده است. در پی آن، اما در سال ۲۰۱۷ میلادی دولت ایران، قانون ضد جنگلزدایی را تصویب کرد که طی آن، قطع درختان جنگلهای اطراف دریای خزر برای مدت ده سال ممنوع اعلام شد.
در جنگلهای خزر که جزء منطقه حفاظت شده منابع طبیعی میباشد، تنوع زیستی بزرگی وجود دارد. در این جنگلها هنوز هم، گونه در حال انقراض پلنگ ایرانی زیست میکند؛ این گونه پلنگ در فهرست جانوران «در معرض خطر انقراض» اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت قرار دارد که باید در جز میراث جهانی یونسکو به ثبت میرسید که پس از مقررات جدی حفاظت محیط زیستی، سرانجام در ژوئیه ۲۰۱۹ به ثبت رسید.
از سوی دیگر به دلیل عدم آگاهی محیط زیستی و تغییرات اقلیمی، آمار مرگ و میر به دلیل سطح بالای آلودگی هوا در ایران و به طور خاص در تهران پایتخت این کشور افزایش چشمگیری داشته است. بیش از ۱۰۰۰ تن دود اگزوز خودرو و گرد و خاک، باعث مرگ معمولا ۲۷۷ تن در ماه میگردد. وزارت بهداشت بخاطر جلوگیری از تلفات بیشتر انسانی ناشی از این آلودگی هوا پیشنهاد استفاده از ماسک نموده است. غالبا هم به دلیل همین آلودگی هوا، مدارس تعطیل و مراسمهای بزرگ ورزشی لغو میگردند.
با تمام اینها اما امیدوارم که توصیهها در تحقیق بنیاد آلمانی هاینریش بول که تحت نام «بهشت از دست رفته؟ راه حل برای بحران زیست محیطی ایران» که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، مورد توجه دولت و جامعه ایران قرار بگیرد تا انسانها و طبیعت و به طور خاص زاینده رود یا رودی که زندگی میبخشد، زندگی کرده بتوانند.