تنها جایی که آدم میتواند دور از هر گونه استرس و دغدغه روزمره زندگی نماید، کانون گرم خانواده است. آغوش پدر و مادر اولین آموزشگاه انسان برای آزمونهای زندگی است.
چه بسا انسانهایی هستند که از بدو تولد و یا در مسیر زندگی یکی از این دو و یا در بعضی موارد از داشتن هر دو محروم هستند. متاسفانه این چرخه طبیعت بوده و از کنترل انسانها خارج است ولی در بعضی مواقع شرایط زندگی و جامعه باعث میشود که فرزندی در کنار خانواداش قرار نگیرد و از یکدیگر جدا باشند.
نظیفه فیضی دارای سه فرزند است اما از شوهر و یک فرزندش دور میباشد. نگاهی غم آلود و چشم به راه دارد و لحظه لحظه را با تشنگی دیدار فرزند سپری می کند.
این بانو که اکنون شش ماه است ساکن برلین است، همراه با شوهر و فرزندانش به دلیل شرایط بد امنیتی، برای نجات جان فرزندان و خودشان مجبور به ترک کشورشان شدند. بعد از سپری نمودن راههای بسیار دشوار خود را به یونان رساندند ولی از روی سخت سرنوشت از آنجا به بعد نتواستند پیش روی کنند.
وی و خانوادهاش به مدت یکسال در شرایط بسیار نامناسب، در سرما و گرما در جایی که حداقل امکانات برای زندگی وجود نداشت، زندگی کردند ولی با این حال هم راضی بودند که هر پنج نفر در کنار یکدیگر و زنده هستند. اما این زنده بودن به چه قیمتی؟ نمیتوانستند بیشتر از این دست روی دست بگذارند و زندگی خود را در یک مخروبه و بدون هیچ امکاناتی بگذرانند. بنابراین دوباره تصمیم به سفر به سوی کشوری گرفتند که در آن مهاجران دارای شرایط بهتر زندگی هستند. مقصد: آلمان!
ولی رسیدن به این مقصد هرگز آسان نبود. این خانواده پنج نفره عازم سفر شدند ولی تنها مادر و دو فرزند موفق شدند تا از مرزها عبور کنند و به مقصدشان برسند. یک فرزند با پدرش پشت مرزهای بسته باقی ماند. این خانواده ناخواسته به دو دسته تقسیم شدند. یک طرف مرز مادر چشم در راه فرزند سه سالهاش و طرف دیگر فرزند سه ساله تشنه آغوش مادرش! و پدری که توانایی تغییر آوردن در وضعیت پیش آمده را ندارد و تماشاگر این جدایی است.
این پدر و مادر هر دو در تلاش و تکاپو برای یکجا شدن دوباره خانواده هستند تا بتوانند همه در کنار هم به زندگی سادهشان ادامه دهند.
علی رغم تمام تلاشها و با وجود اینکه نظیفه و فرزندانش اقامت آلمان را بدست آوردهاند اما تا هنوز نتوانستند تمام اعضای خانواده به هم بپیوندند و دوباره فامیل ۵ نفره زیر یک سقف و در کنار هم زندگی نمایند.
تحمل جدایی از شوهر و فرزند باعث بوجود آمدن مشکلات فراوان به این خانم و فرزندانش شده است. دو فرزند اینجا مدتهاست از محبت پدری محروم شده است و یک فرزند سه ساله دیگر صدها کیلومتر دوتر از آغوش گرم مادر، شب و روز می گذراند.
بعد از گرفتن اقامت آلمان، نظیفه درخواست پیوستن سایر اعضای خانوادهاش را داده است و منتظر پاسخ اداره مهاجرت آلمان است اما متاسفانه این روند به کندی پیش میرود.
حق بودن و زندگی در کنار اعضای خانواده در اعلامیه جهانی حقوق بشر و مهمتر از آن در کنوانسیون حقوق بشر اروپا تضمین شده است. این اعضای یک خانواده مدتهاست که در دو کشور عضو اتحادیه اروپا به جبر جدا از یکدیگر زندگی میکنند. چیزی که خلاف تمامی موازین قبول شده حقوق بشر جهانی و به طور خاص اتحادیه اروپا است.
دولتهای اروپایی و به طور خاص دولت آلمان میتوانند با طرح یک برنامه مدون و همچنان برنامه ریزی دقیق به این نوع پروندههای حساس سرعت عمل ببخشند تا این خانواده و هزاران خانواده پناهنده دیگر که منتظر پیوند به عزیزانشان هستند، نقطه پایان به انتظارشان گذاشته شود.