دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيدهی شب میكشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفی نخواهد كرد
كسی مرا به مهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنیست
فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد چند روز قبل از مرگش این شعر را سروده بود. او در سال ۱۳۱۳ در تهران بدنیا آمد. پدرش، سرهنگ محمد فرخزاد، یک نظامی سختگیر بود. این شاعر پرآوازه در سن سی و دو سالگی، در سال ۱۳۴۵ در یک سانحه رانندگی درگذشت.
فروغ فرخزاد استعداد استثنایی شعر مدرن فارسی بود و به عنوان پیشگام نسلش، به سرعت مرزهای شعر سنتی فارسی را درنوردید. او از جهات مختلفی نسبت به شاعران مرد برتری داشت. فروغ نخستین زنی بود که عشق و عاطفه زنانه را در شعر گنجانید و آنرا در ابعاد مختلف شعرش درآمیخت. او شاعری عاطفی و نخستین زنی است که از عواطف زنانه خود در شعر فارسی سخن گفته است. عاطفه با ابعاد و عناصر مختلف در شعر فروغ درآمیخته و آن را از ظرفیتی تازه و بیسابقه برخوردار ساخته است. همین باعث شد تا او به جایگاه شاعری بزرگ، با آرمانهای انسانی دست یابد. همچنان وی در شعرش تصویر سنتی از جنسیت از دید یک زن را در یک جامعه کاملا مردسالار عیان ساخت.
در مجموع فروغ با اشعارش از چهارچوبهای اجتماعی زمانش عبور کرد. وی در زندگی شخصی اش نیز از چهارچوبهای اجتماعی رایج عبور کرد و برضد سنتهای رایج جامعه ی مرد سالار به پا خواست. فروغ بر این باور بود که اشعار و زندگیاش در هم تنیده اند: «شعر همچون پنجره است. وقتی به طرفش می روم باز می شود. من تماشا میکنم، آواز میخوانم، فریاد میزنم و گریه میکنم … شعر برای من یک مسئولیت خطیر است. شعر برای من چنان قابل احترام است که دین برای یک انسان مذهبی. شعر از زندگی و اجسام پیرامون من جدایی ناپذیر است.»
تابو شکنی دوگانه: وی از یک سو با شعرعش چهارچوبهای اجتماعی و اخلاقی زمانش را درمی نوردد و از سوی دیگر نخستین زنی ست که در مورد این چهارچوبهای اجتماعی و اخلاقی به زبانی رسا و در غالب شعر نو سخن می گوید.
فروغ در سیزده سالگی شروع می کند به سرودن شعر. در شانزده سالگی عاشق پسر خاله ی مادرش، شاپور که پانزده سال از او بزرگتر بود، می شود و با او ازدواج می کند. یک سال بعد فرزندش کامیار بدنیا می آید. مجموعه ی شعر «اسیر» را نیز در همین سال به چاپ می رساند. با چاپ این مجموعه، شعر نوی فرخزاد و بیان بی پروایش، توجه عموم را به خود جلب می کند. با وجود اینکه ابتدا شوهرش فروغ را تشویق میکرد، اما با مَنِشی پدرسالارانه انتظار داشت که فروغ بیشتر نقش یک همسر و یک مادر را ایفا کند تا یک شاعر. درحالیکه فروغ برای پیشرفت نیاز به فضایی باز داشت. چنین شد که سرانجام این زوج از یکدیگر جدا شدند. طلاق فروغ از شاپور او را از پسرش کامیار نیز جدا کرد: جدایی مطلق و بدون حق دیدارفرزند! نتیجه ی این جدایی، بیماری عصبی و تلاشهای ناکام برای خودکشی بود.
اعتراض در قبال تمام این بیعدالتیها، تحقیر ها و محدود ساختن حقوق زنان و همچنان اعتراض به تابوهای اجتماعی و مذهبی، غم و ناامیدی شخصی فروغ فرخزاد را در تعداد زیادی از شعرها و یا مجموعه شعرهایش میتوان دید. آثاری چون: دیوار، گم شده، عصیان، زندگی، تولدی دیگر، اسیر، گل رز، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و چندین شعر دیگر.
فروغ در سال ۱۳۳۷ با ابراهیم گلستانِ فیلمساز، که در آن زمان متاهل بود، آشنا می شود و با او وارد یک رابطه ی عاشقانه می شود. پس از آن با جدیت بسیار کار می کند و در سال ۱۳۴۱ فیلم «خانه سیاه است» را در باره ی جذامیان می سازد. این فیلم جایزه ی فیلم کوتاه جشنواره ی اوبرهاوزن را از آن خود می کند. فروغ در طول اقامت طولانی اش در اروپا به یادگیری زبان های گوناگون می پردازد و آثار شاعران غربی را به فارسی ترجمه می کند. برناردو برتولوچی، فیلمساز ایتالیایی، در سال ۱۳۴۴ با فروغ مصاحبه می کند. در سال ۱۳۴۶ فروغ برای بازی در نقش اصلی در نمایش “یوهانای مقدس” به کارگردانی جورج برنارد شاو به تمرین می پردازد و متن نمایشنامه را به زبان فارسی ترجمه می کند.
اشعار فروغ به زبانهای بسیاری ترجمه شده است. فروغ فرخزاد نمادیست از یک زن جوان، متکی به نفس و مبارز. زنی که گرچه تا زمان مرگش هیچگاه از لحاظ اقتصادی بی نیاز نبود، اما اشعارش همیشه قوی، قاطع بود و از این بابت بهای گزافی نیز پرداخت.
سبک و سیاق صریح و بی پرده ی فروغ در اشعارش سبب شده بخش زیادی از آثارش در فضای محافظه کارانه ی جامعه سانسور شود. اما همچنان اشعارش در میان نسلهای مختلف چه در ایران و چه در کشورهای همسایه، همچون افغانستان، طرفداران زیادی دارد.
پرواز را بخاطر بسپار/ پرنده مردنیست.